فرقه كورش مدرسی
با ملقمه اكونومیست ـ پاسفیست در ضدیت با كمونیسم كارگری
جلیل بهروزی

فرقه كوروش مدرسی اخیرا كنگره ای را برپا كرد كه میتوان آن را كنگره ضدیت آشكار با كمونیسم كارگری، جنبش سوسیالیستی درون طبقه كارگر و مبارزات كارگران و مردم دانست. یكی از شاهكارهای این مجمع الیت قطعنامه ای است كه ظاهرا میخواهد "ملزومات پیشروی در اتحاد و تشكل یابی كارگران" را نشان دهد. قطعنامه ای كه ابتدا به ساكن طبقه كارگر ایران را همچون توده بدبخت و ذلیلی تصویر میكند كه اول باید دوران غارنشینی مبارزه اقتصادی برای رسیدن به یك درك طبقاتی را طی كند تا تازه  بتواند به درك سوسیالیستی دست یابد. طبقه كارگری كه شدیدا از پراكندگی رنج میبرد و گویا مبارزه صنفی سراسری با مطالبات واحد راه حل از بین بردن این پراكندگی است. این را میگویند این همان گویی مضحك!! كارگران متحد شوید تا پراكندگی را از بین ببریم! گویی كه كارگران فقط منتظر قطعنامه حضرات بودند. این كه دیگر قطعنامه نمیخواست. اما قضیه چیز دیگری است. این قطعنامه قرار است به همراه دیگر فرامین این جماعت در كنگره، كارگران را از مبارزه سیاسی كه همان مبارزه طبقاتی است منصرف كند. چرا كه اینها تصمیم گرفتند كه هر مبارزه سیاسی كارگران و مردم در ایران را در شرایط كنونی به نفع امپریالیسم و سناریو سیاه بخوانند.

اما تا جایی كه به مبانی تئوریك این قطعنامه برمیگردد این تبیین عین اكونومیسم اویل قرن بیستم است. با این تفاوت كه حداقل اكونومیستهای آن دوره دخالتگری فعالی در جنبش كارگری داشته، كارگران را سازمان میدادند، بسیج و اعتصاب توده های كارگر را به پیش میبردند ولی این جماعت نه تنها بی ربط به مبارزات كارگران در ایران هستند بلكه هر روز این بی ربطی را تئوریزه كرده و گویا هیچ شغل شریفی را در عالم سیاست به غیر از پاشیدن تخم پاسفیسم و بی عملی برای خود تعریف نكرده اند. اگر آنها رشد آگاهی سیاسی  كارگران را در ادامه مبارزات صنفی میدیدند، اینها تجویزگر آنند كه كارگری كه حتی مبارزه صنفی اش شدیدا با انگیزه های سیاسی عجین است را هم چند گام به عقب برده تا رژیم را از زیر ضرب مبارزات آنان بدر برند.

جوهره اكونومیسم قطعنامه شان در این بند خلاصه میشود، "طبقه کارگر در جریان مبارزه مشترک اقتصادی برای بهبود شرایط کار و زندگی خود، بعنوان فرشنده نیروی کار و بعنوان یک موجودیت واحد طبقاتی، به درک طبقاتی از موقعیت خود دست می یابد. این درک طبقاتی، شرایط مادی لازم را برای طبقه کارگر جهت دستیابی به آگاهی سوسیالیستی و تلاش سازمان یافته برای ایجاد یک دنیای بهتر، برای خود و همه شهروندان مهیا میکند." بنا بر این اصل، طبقه كارگر هر جغرافیای سیاسی و در هر دوره معین (نمیدانیم این دوره های چگونه تعيین میشود!) باید همان پروسه رسیدن به آگاهی طبقاتی را طی كند كه طبقه كارگر بطور مثال در انگلستان دویست سال پیش طی كرده و یا كارگران روسیه صد سال پیش طی كردند و یا حتی چرا دور برویم همان پروسه ای را كه طبقه كارگر ایران سه دهه پیش طی كرده است. همین یك تز به تنهایی كل مبنای كمونیسم كارگری ای را كه منصور حكمت به زیر سئول مبرد، كه تاكید میكند سوسیالیسم و بطور مشخص كمونیسم كارگری جنبشی است درون طبقه كارگر و این یك پدیده ابژكتیو است. قرار نیست هر نسل كارگران ابتدا با درهم شكستن ماشینها و سپس با سازمان دادن مبارزات صنفی و تشكیل انجمنهای برادری و غیره كل پروسه تاریخی تبدیل شدن به یك طبقه درخود را طی كنند تا تازه به "ادراك سوسیالیستی" برسند. اینها نقد این گونه تزهای "تكامل تدریجی" و یا "اكونومیستی" را میدانند. از این رو زنده كردن چنین تئوری قرار است به اهداف سیاسی دیگری خدمت كند. كه بعدا بدان میپردازم.  

اینها میدانند كه طبقه كارگر ایران سیاسی است از این رو جریات كمونیست را محكوم میكنند كه با سیاسی كردن مبارزات كارگران از شكل گیری آگاهی طبقاتی آنان جلوگیری میكنند!! جریانات كمونیستی كه بی ربط بودن آنها به طبقه كارگر توسط این جماعت ظاهرا هزار بار ثابت شده است و خود این قطعنامه مملو از تناقضات  آشكار در رابطه با نقش و جایگاه كمونیسم و گرایش كمونیستی درون طبقه كارگر است. اگر قرا است "خودآگاهی طبقه کارگر در نتیجه یک مبارزه متحد٬ مشترک و سراسری اقتصادی بمثابه یک طبقه نه آحاد" بوجود آید در این صورت در خود جنبش كارگر ما نباید شاهد گرایش كمونیستی باشیم! و قطعنامه شان نیز نباید خطاب به كمونیستهای جنبش كارگری بوده و یا فراخوانی  برای متشكل كردن و متحد كردن كارگران برای پیش برد همان مبارزات اقتصادی باشد.

بطور قطع یكی از وظایف اساسی كمونیستها سازمان دادن مبارزات كارگران برای رفاه و زندگی بهتر است. چرا كه طبقه كارگری كه از تباهی جسمی و روحی رنج میبرد از قدرت و توان مبارزه در یك مقیاس اجتماعی و گسترده و حركت به سمت یك تحول اجتماعی انقلابی كمتر برخوردار است. كمونیستها مبارزات صنفی را سازمان نمیدهند تا كارگران را در دل این مبارزه به آگاهی سوسیالیستی برسانند. اگر قشری از كارگران پیشرو و مبارز در محیط كار و زندگی كارگران را كمونیستها تشكیل میدهند كه بنا به هزار شواهد و تاریخ چند دهه جنبش كارگری در ایران و  تحركات و مبارزات جاری كارگری كاملا به آن دلالت دارد، این آگاهی ابژكتیو شده است. حاملین انسانی دارد.

ادامه دارد...

۲۴ اكتبر ۲٠۱۲